آنچه در این کتاب بیش از همه مشهود و مشحون است، اندیشه و عاطفه آشنای
صفشکن است و نگاه و تلقی او از جهان، انسان، مرگ، پدیدههای هستی و اکنون
که در ادامه همان نگاه نوگرای همدلانه و آگاهیدهنده پیشین است.
صفشکن در این گفتوگو از عدم اعتقادش به فرم میگوید، چون معتقد است فرم و
محتوا با هم «موجود زندهای به نام شعر خلق میکند.» صادقانه میگوید
شاعرانی را که شعر میسازند یا تمرین شعر گفتن میکنند، نمیفهمد؛ چون
«انسان باید مرتکب شعر شود و شعر در او واقع شود».